سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ثانیه ها

 

باورم نمی شود هنوز
خیره می شوم به جاده
که دوردست ها در پیچ و خم های بی شمارش
گم شده اند
و پشت سرم گذشته بی هیچ ردپایی
گذشته است!
و جای قدمهایم
مثل جای پای پرنده های گرسنه در برف
بوی اعتراض می دهد
جای قدمهایم
مثل قطره های اشک
خشک شده اند روی صورت بیروح جاده
جای قدمهایم...
کاش باران ببارد
برف ببارد
پر کند جای قدمهای غم انگیزم را
محو شان کند
تا فراموش کنم که چقدر
به اندازه تمام سالهایی که سپری کرده ام
خسته ام

نوشته شده در چهارشنبه 86/11/10ساعت 2:21 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران